جدول جو
جدول جو

معنی حرف حفظ - جستجوی لغت در جدول جو

حرف حفظ
(حَ فِ حِ)
پساوند نگهبانی. شمس قیس گوید: و آن باء و الف و نونی است که در اواخر اسماء معنی نگاه داشتن آن چیز دهد، چنانکه گله بان و باغبان و دربان. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 177)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ فِ حِ فَ)
پساوند حرفت. شمس قیس گوید: و آن گاف و راء است که در اواخر اسامی معنی حرفت دهد، چنانکه زرگر و کاسه گر و تیرگر. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 167)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ نَفْیْ)
رجوع به حروف نافیه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ مُ)
سخن پوچ. سخن بی پا. حرف پوچ. گفتۀ بیهوده. حرف بی هوده. حرف بی ارزش، بی ارزش از هر چیز که باشد
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ صِ فَ)
شمس قیس گوید: دال و الف و راء است که در اواخر بعضی اسامی معنی صفت دهد، چنانکه آبدار و تابدار و پایدار و همچنین جاندار و پرده دار و راه دار. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 168). رجوع به ’دار’ شود. و نیز در جای دیگر گوید: نون و الف و کافی است که در اواخر اسماء معنی نعت دهد، چنانکه غمناک و سهمناک، و گویند این جامه ای پرزناکست و خاکی ریگ ناکست. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 173). و رجوع به ’ناک’ شود. و نیز در عنوان ’حرف صفت و جمع و تعدیت و اضافت و توقیت’ گوید: الف و نونی است که در اواخرافعال معنی اتصاف دهد به صفاتی مانند افعال، چنانکه خندان و گریان و افتان و خیزان. و در اواخر اوامر صحیحه، فایدۀ تعدیت دهد، چنانکه بخندان و بگریان و برخیزان و برسان. و در صیغ اضافت فایدۀ جمع دهد، چنانکه اسبم و اسبمان، اسبت اسبتان، اسبش اسبشان، و در اواخر اوقات و ازمنه معنی توقیت دهد، چنانکه سحرگاهان و بامدادان و ناگاهان و بیگاهان، و حرف جمع چون موصول به هاء بیان حرکت شود معنی لیاقت و مشابهت دهد، چنانکه مردانه و پادشاهانه و بزرگانه. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 175). و رجوع به ’ان’ شود. و نیز همو در عنوان حرف نعت آرد: میم و نون و دالی است که در اواخر صفات به معنی نعت باشد، چنانکه دانشمند و حاجتمند و هنرمند و دردمند. و نزدیک بدین معنی (است ’وند’ در) خداوند و خویشاوند و پاوند یعنی بند که برپای نهند، و آوند خنور آب را گویند، و همانا در اصل آب وند بوده است. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 164). رجوع به ’وند’ و ’مند’ شود. و نیز در عنوان حرف صفت و فاعل گوید: الفی است که در پایان کلمه معنی فاعلیت دهد، چنانکه دانا، بینا... و در پایان صفات معنی اتصاف را دهد، چون زیبا، شکیبا... (المعجم ص 154)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ حَق ق / حَ)
حرف نورانی. رجوع به آن کلمه شود، بیان درست. سخن درست. سخن صحیح. رجوع به حرف شود
لغت نامه دهخدا
چرت، عبث، مهمل، یاوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد